تفسير سوالات 1و9

 فرار بعضي منافقان در جنگ احد، نمونه بسيار خوبي است.

درجنگ احد، مسئله فرار تعدادي از مسلمانان، يكي از نقاط مهمّ و حساس و از عوامل شكست مسلمانان در جنگ اُحد به شمار مي آيد. به آيه زير توجه كنيد.

 

قرآن در باره آنان مي فرمايد: «وَ ما أَصابَكُمْ يَوْمَ الْتَقَي الْجَمْعانِ فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَ لِيَعْلَمَ الْمُؤْمِنِينَ وَ لِيَعْلَمَ الَّذِينَ نافَقُوا وَ قِيلَ لَهُمْ تَعالَوْا قاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوِ ادْفَعُوا قالُوا لَوْ نَعْلَمُ قِتالاً لاَتَّبَعْناكُمْ هُمْ لِلْكُفْرِ يَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلإِيمانِ يَقُولُونَ بِأَفْواهِهِمْ ما لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما يَكْتُمُونَ»؛

{و روزي كه [در احد] آن دو گروه با هم برخورد كردند، آنچه به شما رسيد، به اذن خدا بود [تا شما را بيازمايد] و مومنان را معلوم بدارد،همچنين منافقان را معلوم بدارد و به ايشان گفته شد: بياييد در راه خدا بجنگيد يا دفاع كنيد. گفتند: اگر جنگيدن مي دانستيم مسلماً از شما پيروي مي كرديم. آن روز، آنان به كفر نزديك تر بودند تا به ايمان. به زبانِ خويش چيزي مي گفتند كه در دلهايشان نبود و خدا به آنچه مي نهفتند داناتر است.}  / آل عمران / 166 و 167

تفسير سوال 3و4

مربوط به زماني است كه بعضي از ياران حضرت علي در جنگ صفين، مطابق ميل حضرت رفتار نكردند و نظر او را پذيرا نشدند و حتي از گروه ياران حضرت به بيرون آمدند و جزء خوارج شدند.در اين باره به مطلب زير توجه كنيد.

وقتي كه لشگر مولا علي (ع) در جنگ صفين به پيروزي مقتدرانه نزديك مي شد و معاويه آماده فرارمي گشت، چيزي از شكست قطعي او و سپاهيانش باقي نمانده بود، كه ناگهان انديشه اي شيطاني در مغز عمروبن عاص، مشاور حيله گر و مكّار معاويه جان گرفت. آنگاه به اشاره او و به فرمان معاويه، لشكر شام، قرآن ها را بر سر نيزه كردند و گفتند ما به حكم قرآن راضي هستيم!.بدين ترتيب پانصد قرآن بر سر نيزه رفت.

جاهلان و سست ايمانان در سپاه مولا علي عليه السلام در برابر اين فريب سخت لرزيدند. هر چه امام اميرالمؤمنين (ع) و تيزبينان لشگرش، پافشاري كردند كه اين كار، خدعه و نيرنگ است و اينان اهل اسلام و قرآن نيستند و ما بارها ايشان را به سوي قرآن خوانده ايم و زير بار نرفته اند، در نظر آنان مفيد و مؤثر واقع نشد.  تا اينكه بالاخره امام (ع) را مجبور كردند كه   "به حكم قرآن راضي شود"! و امام ناچار شد كه نظر آشوبگران سپاه خود را كه خواهان حكميت بودند، بپذيرد. عمرو بن عاص از جانب لشگر معاويه به عنوان حكم انتخاب شد، و ابوموسي اشعري، كه فردي ساده لوح بود، به اصرار همان آشوبگران و جاهلان در سپاه امام به عنوان حكم معين شد. عمرو بن عاص حيله گر، ابوموسي را فريب داد و در نتيجه اعلام كردند كه مولا علي عليه السلام را عزل مي نمايند و معاويه را به جاي وي مي گمارند!. بعد از آشوبهاي فراوان اين كار عمروعاص، اين سست ايمانان به كار خطاي خود پي بردند و مي گفتند حكم واقعي خداست نه شخص ديگري. با اين حال، امام علي (ع) را هم خطاكار مي پنداشتند و به ايشان مي گفتند كه بايد توبه كند. ولي امام (ع) نپذيرفتند و آنان را گناهكار مي دانستند.بدين ترتيب آن سست ايمانان از لشكر امام(ع) بيرون آمدند و خوارج ناميده شدند

 تفسير سوالات 5و10

 سپاه امام حسين(ع)مثال زدني است،در آن هنگامي كه آن حضرت در شب عاشورا، سپاهيان خود را فرا خواند و فرمود كه فردا همه ما به شهادت مي رسيم.من بيعت خويش را از شما بر مي گيرم .هر كه مي خواهد برود.آنگاه شمعها را خاموش نمود و عده ي اندكي با ترس و وحشت فراوان گريختند.

 تفسير سوال 6

 در زمان پيامبر(ص) مردم گاه و بيگاه به خانه پيامبر مي رفتند و سوالات و مشكلات خود را با ايشان در ميان مي گذاشتند واصلا مراعات حال پيغمبر را نمي كردند.در اين حال آيه اي نازل شد كه بايد براي ديدار پيامبر صدقه مي دادند.و روايت داريم كه كسي جز حضرت علي (ع) به اين آيه عمل نكرد.

تفسير سوال 8

 روايتي داريم از حضرت علي(ع) كه در وصف ياران حضرت مهدي مي فرمايند: او از يارانش بيعت مي گيرد كه طلا و نقرهاي نيندوزند و گندم و جوي ذخيره نكنند./منتخب الاثر فصل6،باب11،ح4،ص581

بله آنان كه با ديدن زرق وبرق دنيا چشمشان خيره مي شود در ميان ياران ويژه امام مهدي (ع) جايي ندارند.